پوشکا

پوشکا

پوشکا

پوشکا

شما نباید در روزی مانند این روزها باشید (بخشی از کتاب)


هرمیون گاز گرفت. چرخ های هری و رون دور.

اسنیپ در آنجا ایستاده بود.

"آرام عصر ،" او گفت: آرام.

آنها به او خیره شدند.

وی با لبخندی عجیب و پیچیده گفت: "شما نباید در روزی مانند این روزها باشید."


کتاب های دیگر :

"ما بودیم" - هری بدون هیچ تصوری از آنچه می خواست بگوید ، شروع کرد.

اسنپ ​​گفت: "شما می خواهید بیشتر مراقب باشید." "مثل این که حلق آویز شد ، مردم فکر می کنند شما به چیزی علاقه دارید. و گریفیندور واقعاً نمی تواند این توانایی را داشته باشد که امتیاز بیشتری از دست بدهد؟ "

هری گرگرفت. آنها برگشتند که به بیرون بروند ، اما اسنیپ آنها را صدا کرد.

پاتر - هشدار داد ، هر شب سرگردان می شوید و من شخصاً اطمینان خواهم داد که شما اخراج شده اید. روز خوبی داشته باشی."

او به سمت اتاق کار قدم زد.

از پله های سنگی بیرون آمد ، هری به طرف دیگران روی آورد.

او گفت: "درست ، این کاری است که ما باید انجام دهیم." وی گفت: "یکی از ما باید اسنیپ را مورد توجه قرار دهد - منتظر بیرون از اتاق کارکنان باشید و اگر او آن را ترک کرد ، از او پیروی کنید. هرمیون ، شما بهتر است این کار را انجام دهید. "

"چرا من؟"

رون گفت: "این آشکار است." "شما می توانید وانمود کنید که منتظر استاد فلیتویک هستید ، می دانید." او با صدای بلند گفت: "اوه پروفسور فلیتویک ، من خیلی نگران هستم ، فکر می کنم چهارده سوال اشتباه است. ... ""

هرمیون گفت: "اوه ، تعطیل شو" ، اما او موافقت کرد که به دنبال اسنپ بروید.

هری به ران گفت: "و ما بهتر است در خارج از راهروی طبقه سوم بمانیم." "بیا دیگه."

اما آن بخش از برنامه کار نکرد. زودتر نرسیده بود که آنها درب را جدا کنند و فلفی را از بقیه مدرسه جدا کنند تا اینکه پروفسور مک گونگال دوباره ظاهر شد و این بار او روحیه خود را از دست داد.



"من فکر می کنم شما فکر می کنید شما سخت تر از گذشته از یک بسته دلربا هستید!" "کافی است از این مزخرف! اگر من بشنوم که شما دوباره به هر نقطه دیگری در اینجا آمده اید ، پنجاه نکته دیگر را از گریفیندور برمی دارم! بله ، ویزلی ، از خانه خودم! "

هری و رون دوباره به اتاق مشترک رفتند. هری به تازگی گفته بود: "دستکم هرمیون در دم اسنیپ" ، هنگامی که پرتره بانوی چربی باز شد و هرمیون وارد شد.

"من متاسفم ، هری!" "اسنیپ بیرون آمد و از من پرسید که چه کاری انجام می دهم ، بنابراین من گفتم که منتظر Flitwick هستم ، و اسنیپ رفت تا او را بگیرم ، و من فقط فرار کردم ، نمی دانم اسنیپ کجا رفت."

مبانی فکری و فلسفی در ایران

کتاب در قالب دو فصل تنظیم شده است: در فصل اول، مبانی فکری و فلسفی در ایران پس از اسلام تا پایان دوره مغول (در چهار دوره شامل سده­‌های نخست، قرن سوم و چهارم، قرون پنجم و ششم و دوران ایلخانان و تیموریان) معرفی و سپس تعدادی از بناهای شاخص مربوط به هر دوره بررسی شده تا چگونگی ارتباط میان اندیشه اسلامی با ساختار معماری و شهرسازی در هر یک از این دوره‌­ها آشکار شود.